برای گاهی شادی، گاهی غم



از آخرین باری که نوشتم خیلی خیلی میگذرد و این یعنی دلم نخواسته بالای پایین این روزها یادم بماند. هر چندحافظه ی قوی دارم، در واقع باید بگویم حافظه ی خیلی خیلی قوی دارم، یاداوری جزییات هر حادثه تلخ و شیرین تا یک جایی خوب است، بیشتر که بشود میشود مایه ی عذاب و من این روزها در این عذاب لعنتی غوطه ورم .

چند روزیست به هر جان کندی که شده خودم را مجاب کرده ام بنشینم سر کار.از این رخوت رخنه کرده در تار و پود لحظه هایم بیزارم.

حسین درخشان  قطعه و ساعت خروج شادمان خدابیامرز را از غسالخانه استوری کرده بود و من با دیدنش خشکم زد،امدم برایش بنویسم، نتوانستم. مرگ چقدر چند قدمی هر کداممان است.

تمام خودم را باید برگردانم .

 

 


طرح اولیه کار را فرستادم آن هم درست راس ساعت چهاری که وعده کرده بودم و حالا باید منتظر بنشینم ببینم که تایید میشود یا نه، امشب را به خودم استراحت داده ام تا فردا فاز ترجمه و مابقی کارها را پی بگیرم. صبح ها را با جان کندن از خواب بلند میشوم و شب ها تا دیر وقت بیدارم و این همه خلاف آن چیزیست که چندین ماه برایش زحمت کشیدم تا به روتین ثابت برسم. وا داده ام و مانده ام برای بیرون رفت از اوضاع باید چه کنم، امروز دمادم غروب خیلی اتفاقی یاد عنایت ده سال پیش آقا امام جواد بر زندگیم افتادم و دلم برای خودی که تا توی هر گردنه کم مآورد دست به دامن خوبان بود تنگ شد. با خود این روزها غریبه ام غریبه.

پ.ن. بیا و یک شب مرا به خواب پروانه ها ببر.


دلم میخواست بهش بگم کاش همه ی حماقتای عالم ختم میشد به دوزار چند شاهی، ولی استیصال تو نگاهش و فکر این که تنهایی باید جای خالی چند میلیون دوش بکشه و تازه نذاره باباش بفهمه نذاشت بگم . ولی الان تو جایی وایسادم که دلم میخواست چندرغاز ته حسابم نبود ولی چشمای مامان میخندید، محمد سالم بود و بابا.امان از همه ی ای کاش های عالم، امان.
پ میگن آدمی آه و دمی .آخ از آه این روزا.


 همه چیز همان طور است که بود، حتی کمی بدتر، بدترش از این باب که امروز خبر دار شدم  ظرف کم تر از بیست روز باید طرح پروپزالی را بدهم که فکر میکردم حداقل سه ماه برایش وقت است، حالا باید شبانه روز بنشینم که کار را برسانم. اولش که شنیدم کمی شوکه شدم ولی خیلی زود تر از آنچه که فکرش را میکردم دست و پایم را جمع کردم، نقشه مسیری که باید بروم را روی کاغذ پیاده کردم و در همین فرصت اندک  دو پله از دوازده پله ی تعریف شده را هم پشت سر گذاشتم، هر چند کارهای ساده ای بودند ولی تیک خوردن هر مرحله حس خوبی دارد.  

 امروز یکی پیام داده سلام مریم جان خوبی. بعد از خوبی هیچ علامت نگارشی هم حتی نگذاشته بود، این را بعد از یک بار تماس بی پاسخش برایم ارسال کرده و من نمیدانم کیست. گوشی را ریست کردم و شماره ها را ندارم و خیلی وقت است حوصله حرف زدنم با کسی نیست. این که من این روزها خزیده ام توی پیله ی خودم مهم نیست، ولی مهم است که یکی که نمیدانم کیست و حتی شماره اش برایم آشنا نیست، برایش حال من، درست توی ساعات کوفتی انتظار مترو قلهک مهم بوده، گوشی برداشته و مهربانیش را برایم فرستاده من چه کردم؟ هیچی، هر جور حساب میکنم خیلی توی ذوقش میخورد اگر بفهمد حتی به جایش نیاوردم.

کینه آدم را چرک میکند و چرکی پستی می آورد و این روزها از آدم هایی رنجیده ام که هر چه تقلا میکنم برای نادیده گرفتن ظلمشان بیشتر گرفتار میشوم انگار. میترسم .

پ.ن. آمده بودم بنویسم شروع میکنمش به نیت قربة الی الله ‌ولی امان از دل پر این روزها. 




بیش از یک ماهست خودم را گره زدم به یک کار موقت که هر چند قرار نبود جدی شود ولی شد و حالا درست توی همین روزهای نفس گیر و پر آشوب و غم، شده است بهانه ی کنده شدنم از تخت. دوباره برگشته ام به تکرار پرخوابی های عصبی و اگر این نیمچه تعهد نبود خدا میداند رکورد چند ساعت در روز را رد میکردم. قبل ترها خواب کمی آرامم میکرد ولی حالا خستگی روی خستگی دارد برایم. همه یمان توی شوک یک تصمیم به ظاهر احمقانه دست و پا میزنیم و فعلا از دست هیچ کس کاری ساخته نیست، قرآن باز میکنم و هر بار آیه ی صبر می آید و این من کم طاقت این روزها را آشفته تر میکند. دست و دلم به هیچ کار نمیرود و کار است روی کار که تلنبار شده .
من توی همه ی معامله هایم با خدا کم گذاشته ام  خیلی هم کم گذاشته ام و خیلی جاها با این که میدانستم این را، باز طلب کارانه یقه گرفته ام، خودم را محق دانسته ام و پا را فراتر از آنچه که باید گذاشته ام. همین لالم میکند برای التماس ، این را توی تنگنای این روزها که حتی دست دعایم را گم کرده ام میفهمم.دلم برای سید کریم تنگ است.
پ.ن:من آدم تنهاییم ولی توی همه ی تنهایی هایم دلم گرم آغوشی بوده که همیشه و همیشه مامنم بوده، خدای از رگ گردن به من نزدیک تر.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Learn button mushroom farming Mark Timothy فکری کلینیک ساختمانی طراحی لوگو و نماد با رعایت استاندارد های روز دنیا در سطح بین المللی learnpars فروش سگ چاوچاو